آخرین آمار اعلام شده حاکی از این است که برخی از سرانه 2 دقیقه در شبانه روز اطلاع میدهند و برخی 7 دقیقه در شبانه روز.
البته اینها ارقامی است که از سوی معاون فرهنگی وزیر ارشاد بارها تکذیب شده است. ولی در سال 87 رئیس کتابخانه ملی ایران عنوان کرد: سرانه کتابخوانی در کشور برای هر نفر تنها دو دقیقه در شبانه روز است. این سرانه با افزودن کتب درسی برای برخی از افراد در شبانه روز حدود شش دقیقه است هر سال، تعداد زیادی آمار غیر رسمی و غیر دقیق منتشر میشود که همه را گیج کرده است. علی اکبر اشعری، رئیس کتابخانه سازمان اسناد ملی ایران که مشاور فرهنگی رئیس جمهور هم هست، اعلام کرده که سرانه مطالعه هر ایرانی در شبانه روز فقط 2 دقیقه است. البته در این محاسبه کتابهای درسی در نظر گرفته نشدهاند. اشعری گفته است اگر زمان درس خواندن را هم به این رقم اضافه کنیم، سرانه مطالعه هر ایرانی میشود 6 دقیقه. وحشتناکی این رقم، وقتی بهتر مشخص میشود که بدانیم سرانه مطالعه آمریکاییها 20 دقیقه، انگلیسیها 55 دقیقه و ژاپنیها 90 دقیقه است.
برگرفته از سایت تبیان
آیت اله سیدمحمدحسین رضوی یکی از علمای طراز اولی است که در شهر دارالمومنین کاشان در تاریخ یازدهم محرم الحرام 1291 هجری قمری در خانواده ای مذهبی دیده گشود.
پس از تحصیلات حوزوی در کاشان از محضر علمایی چون ملاحبیب اله شریف حاج محمدحسین نطنزی میرزا محمدحسین نراقی حاج میرزاابوالقاسم نراقی سیدمحمد بروجردی و کسب فیض نمود
سپس جهت تکمیل دروس خود به اصفهان رفته و از محضر اساتیدی چون جهانگیرخان قشقایی محمد باقر درچه ای و بهره وافر برده و سپس به شیراز و از آنجا رهسپار خراسان شده و در این دوشهر از محضر اساتید مشهور آنزمان بهره بردند و از آنجا رهسپار نجف اشرف گردیده و از محضر اساتیدی چون مرحوم محمدکاظم هروی خراسانی و سیدمحمدکاظم یزدی بهره وافر بردند
بعد از مسافرت به کشور هندوستان (شهرهای بمبئی و کراچی) و فراگرفتن علوم غریبه نزد اساتید فن به کاشان مراجعت نمودند و موفق به کسب اجازه از حضراتی چون ملاحبیب اله شریف ملامحمدکاظم و .شدند و تا پایان عمر به تدریس و ترویج شعائر اسلامی و تالیف در رشته های مختلف علوم پرداختند
برخی آثار ایشان عبارت است از:رساله عملیه-کتاب اسکندریه -مدارک النحو -مفتاح السرائر در علم رمل- مفتاح الشدائد در علم جفر- الجواهر فی القواعد و العجائب و
که برخی از آثار ایشان امروزه در اکثر حوزه های علمیه مورد استفاده قرار می گیرد
سرانجام آن فقید سعید پس از 94سال زندگی افتخار آمیز همراه با عبادت و بندگی خداوند و مجادت با نفس در تاریخ هشتم فروردین ماه 1345هجری شمسی در کاشان بدرود حیات گفتند و پیکر پاک معظم له در صحن و سرای چهلتن در جوار کتابخانه ایشان مدفون گردید و روح بزرگ آن یگانه عصر قرین رحمت الهی گردید.یادش گرامی راهش پررهرو و نامش بر عرصه سیمای گوهر کمیاب انسانیت همیشه خواهد درخشید .
لئو تولستوی:
در دنیا لذتی که با لذت مطالعه برابری کند، وجود ندارد.
محیط طباطبایی:
به نظر من، کتاب بیش از درس و معلم به انسان می آموزد. من نُه دهم معلومات خود را از کتاب آموخته ام و یک دهم را از معلم و درس.
اینشتین:
افکار و اندیشه های انسان به گونه ای است که ممکن است فقط خواندن یک کتاب پایه اندیشه ها و افکار انسان را بر مبنای جدید یا در مسیر خاصی قرار دهد و چه بسا ممکن است کتابی مسیر سرنوشت میلیون ها انسان را در راه مخصوصی بیندازد.
موریس مترلینگ:
آدم تنها در بهشت هم باشد، به او خوش نمی گذرد، ولی کسی که به کتاب یا تحقیق علاقه مند است، هنگامی که به مطالعه یا تفکر مشغول است، جهنم، به تنهایی برای او بهترین بهشت هاست.
وُلتر:
برگ های کتاب به منزله بال هایی هستند که روح ما را به عالم نور و روشنایی پرواز می دهند.
ویکتور هوگو:
خوشبخت، کسی است که به یکی از این دو چیز دسترسی دارد، یا کتاب های خوب یا دوستانی که اهل کتاب باشند.
سهراب سپهری:
کتاب آسمانی ما (قرآن)، گذشته از جنبه الوهیت و تقدیس، از باارزش ترین شاهکارهای ادبی جهان است.
سقراط:
جامعه وقتی فرزانگی و سعادت می یابد که مطالعه، کار روزانه اش باشد.
برگرفته از سایتhttps://hawzah.net
با نهایت امتنان و سپاس از درگاه ایزد منان افتتاح سایت کتابخانه آیت اله رضوی را خدمت تمامی دوستان و مسئولین محترم تبریک عرض می نماییم
جهت دسترسی به منابع و کتابها از قسمت چپ سایت(لینک دوستان) سامانه جستجوی کتاب وارد لینک کتابخانه شده و کتاب مورد نیاز خود را پیدا کنید
با درود خدمت شما عزیزان و همشهریان محترم
کتابخانه آیت اله رضوی با بیش از 12000عنوان کتاب در خدمت شما مردم خصوصا اهالی کاشان می باشد.
امیدواریم با راهنمایی های شما عزیزان شاهد پیشرفت روزافزون کتابخانه باشیم.
آخرین آمار اعلام شده حاکی از این است که برخی از سرانه 2 دقیقه در شبانه روز اطلاع میدهند و برخی 7 دقیقه در شبانه روز.
البته اینها ارقامی است که از سوی معاون فرهنگی وزیر ارشاد بارها تکذیب شده است. ولی در سال 87 رئیس کتابخانه ملی ایران عنوان کرد: سرانه کتابخوانی در کشور برای هر نفر تنها دو دقیقه در شبانه روز است. این سرانه با افزودن کتب درسی برای برخی از افراد در شبانه روز حدود شش دقیقه است هر سال، تعداد زیادی آمار غیر رسمی و غیر دقیق منتشر میشود که همه را گیج کرده است. علی اکبر اشعری، رئیس کتابخانه سازمان اسناد ملی ایران که مشاور فرهنگی رئیس جمهور هم هست، اعلام کرده که سرانه مطالعه هر ایرانی در شبانه روز فقط 2 دقیقه است. البته در این محاسبه کتابهای درسی در نظر گرفته نشدهاند. اشعری گفته است اگر زمان درس خواندن را هم به این رقم اضافه کنیم، سرانه مطالعه هر ایرانی میشود 6 دقیقه. بهتر است بدانیم سرانه مطالعه آمریکاییها 20 دقیقه، انگلیسیها 55 دقیقه و ژاپنیها 90 دقیقه است.
برگرفته از سایت تبیان
ندانی که ایران نشست منست
جهان سر به سر زیر دست منست
هنر نزد ایرانیان است و بس
ندادند شیر ژیان را بکس
همه یک دلانند یزدان شناس
به نیکی ندارند از بد هراس
چنین گفت موبد که مرد بنام
به از زنده دشمن بر او شاد کام
اگر کشت خواهد تو را روزگار
چه نیکو تر از مرگ در کار زار
همه روی یکسر بجنگ آوریم
جهان بر بد اندیش تنگ آوریم
فردوسی
آرژانتینی ها كتاب خوان ترین و پرویی ها رومه خوان ترین مردم سرزمین های آمریكای لاتین هستند. آمار نشان می دهد 55 درصد مردم آرژانتین به صورت منظم كتاب می خوانند، حال آن كه همین رقم در كشور پرو نزدیك به 30 درصد است. البته در كشور پرو 72 درصد مردم رومه می خوانند. به همین دلیل مسئولان این كشور تصمیم گرفته اند با برپایی نمایشگاه های سالانه گامی مثبت در جهت تغییر آمار و روی آوردن مردم به كتاب و كتاب خوانی بردارند. درباره مردم آرژانتین هم بد نیست بدانید بیشتر شیفته مطالعه كتاب های ترجمه هستند و یكی از ژانرهای محبوب در این كشور مطالعه زندگی نامه شخصیت های مشهور جهان است، چنانچه در سال 2011 زندگی نامه استیو جابز یكی از پر ترین كتاب های آرژانتین بود.
tebyan.net
جواهر لعل نهرونهرو اولین نخست وزیر هند در سال 1947 و پس از استقلال هندوستان است. هندیها به او پاندیت یا معلم نیز میگویند. نهرو 10 سال از عمرش را در زندانهای هند و به خاطر مبارزه علیه استعمار هندوستان به سر برده بود.
مهمترین کار او در هندوستان لغو نظام طبقاتی در هند و معروف به کاست بود. در این نظام افراد حق عبور از مرزهای طبقه اقتصادی و اجتماعی خود را نداشتند و باید در همان طبقه باقی میماندند.
این مساله شامل علمآموزی، ثروت و میزان زمین میشد. در این نظام؛ مزایای اجتماعی بر اساس نقشهای انتسابی توزیع میشود.
https://www.farsnews.com
انسان خداگونه تاریخ مختصر آینده است، اما نه آیندهای دور. آیندهای که یووال نوح هراری در این کتا در مورد آن صحبت میکند ۵۰ سال بعد و یا حداکثر ۲۰۰ سال بعد است. چهبسا هراری در مورد همین ۲۰۰ سال هم به شکل قطعی نظر نمیدهد و فقط احتمالات را بررسی میکند. جریانهایی را بررسی میکند که ممکن است در آینده رخ دهند. به طور کلی میتوان گفت هیچ کدام از مسائل مطرح شده در کتاب انسان خداگونه قطعی نیست مگر این مورد که آینده بسیار متفاوتتر از آن چیزی خواهد بود که هر کدام از ما ممکن است تصور کنیم.
انسان خداگونه در سه بخش اصلی به شرح زیر نوشته شده است:
اما نویسنده قبل از پرداختن به بخشهای اصلی کتاب، یک فصل تحت عنوان «دستور کار نوین انسان» در ابتدای کتاب گنجانده است که در آن در مورد موفقیتهای انسان خردمند و همچنین در مورد اهدافی که انسان خردمند قصد دارد به آن برسد، صحبت میکند. در این مقدمه نویسنده اشاره میکند که انسان امروز در مواجه با ناکامیها خوشبختتر از هر زمان دیگری است.
https://kafebook.ir
به نام او که زیباترین است
با درود به روان پاک شهدای گرانقدر
کتابخانه آیت اله رضوی عید سعید باستانی را به همه ایرانیان عزیز تبریک عرض نموده و از خداوند متعال سلامتی،خیر،برکت و توفیق عبادت برای همه مسالت می نماید
فردوسی شاعر سرشناس حماسی ایران زمین،برای سرودن شاهنامه 30 سال از عمر خود را مشغول نوشتن بود و از وی آثار زیادی به جا مانده هست. حکیم ابوالقاسم فردوسی توسی«زادهٔ ۳۲۹ ه.ق، ۳۱۹ ه.خ – درگذشتهٔ پیش از ۴۱۱ ه.ق، ۳۹۷ ه.خ در توس خراسان»، سخنسرای نامی ایران و سرایندهٔ شاهنامه حماسهٔ ملی ایرانیان.
وی را بزرگترین سرایندهٔ پارسیگو دانستهاند. نام و آوازه فردوسی در همۀ جای دنیا شناخته و ستوده شده هست. شاهنامهٔ فردوسی به تعداد زیادی از زبانهاي زنده دنیا برگردانده شده هست. در ایران روز ۲۵ اردیبهشت به نام روز بزرگداشت فردوسی نامگذاری شده هست.
آینده ی ذهن – کند و کاوی علمی برای فهمیدن، بهسازی و توانمندسازی ذهن
نوشته: میچیو کاکو (Michio Kaku)
انتشارات: مازیار
موضوع: فیزیک و الگوهای مغز، روان شناسی عصبی
انتشار: ۱۳۹۳
در کهکشان راه شیری بیش از ۱۰۰ میلیارد ستاره هست و نزدیک به همین تعداد نورون در مغز ما. برای رسیدن به نخستین ستاره در بیرون از منظومه خورشیدی خودمان، باید کمی بیش از۴۰ تریلیون کیلومتر بپیماییم تا به جسمی برسید که پیچیدگی اش شبیه همان چیزی باشد که روی شانه هایتان جا خوش کرده. ذهن و گیتی با این که بزرگترین چالش علمی همه ی دوران را پیش رویمان گذاشته اند، ولی رابطه ای عجیب در بطن خود دارند. از یک سو آنها قطب های مخالف هستند. یکی به عظمت فضای بیرونی می پردازند، جایگاه چیزهایی عجیب مانند سیاهچاله ها، ستارگان منفجر شونده، و کهکشان های برخورد کننده. دیگری دلمشغول فضای درونی است، جایگاه عزیزترین و خصوصی ترین امیدها و آرزوهایمان. ذهن چیزی جز اندیشه ی آتی ما نیست، ولی هنگامی که از ما خواسته می شود تا آن را توضیح دهیم، سرگردان می شویم.
انسان خداگونه تاریخ مختصر آینده است، اما نه آیندهای دور. آیندهای که یووال نوح هراری در این کتاب در مورد آن صحبت میکند ۵۰ سال بعد و یا حداکثر ۲۰۰ سال بعد است. چهبسا هراری در مورد همین ۲۰۰ سال هم به شکل قطعی نظر نمیدهد و فقط احتمالات را بررسی میکند. جریانهایی را بررسی میکند که ممکن است در آینده رخ دهند. به طور کلی میتوان گفت هیچ کدام از مسائل مطرح شده در کتاب انسان خداگونه قطعی نیست مگر این مورد که آینده بسیار متفاوتتر از آن چیزی خواهد بود که هر کدام از ما ممکن است تصور کنیم.
انسان خداگونه در سه بخش اصلی به شرح زیر نوشته شده است:
اما نویسنده قبل از پرداختن به بخشهای اصلی کتاب، یک فصل تحت عنوان «دستور کار نوین انسان» در ابتدای کتاب گنجانده است که در آن در مورد موفقیتهای انسان خردمند و همچنین در مورد اهدافی که انسان خردمند قصد دارد به آن برسد، صحبت میکند. در این مقدمه نویسنده اشاره میکند که انسان امروز در مواجه با ناکامیها خوشبختتر از هر زمان دیگری است.
https://kafebook.ir
روزی ز سر سنگ عقابی به هوا خاست
واندر طلب طعمه پر و بال بیاراست
بر راستی بال نظر کرد و چنین گفت:
«امروز همه روی زمین زیر پر ماست،
بر اوج فلک چون بپرم -از نظر تیز-
میبینم اگر ذرهای اندر ته دریاست
گر بر سر خاشاک یکی پشّه بجنبد
جنبیدن آن پشّه عیان در نظر ماست.»
بسیار منی کرد و ز تقدیر نترسید
بنگر که از این چرخ جفا پیشه چه برخاست:
ناگه ز کمینگاه، یکی سخت کمانی،
تیری ز قضا و قدر انداخت بر او راست،
بر بال عقاب آمد آن تیر جگر دوز
وز ابر مر او را بسوی خاک فرو کاست،
بر خاک بیفتاد و بغلتید چو ماهی
وانگاه پر خویش گشاد از چپ و از راست،
گفتا: «عجب است! این که ز چوب است و ز آهن!
این تیزی و تندیّ و پریدنش کجا خاست؟!»
چون نیک نگه کرد و پر خویش بر او دید
گفتا: «ز که نالیم که از ماست که بر ماست.»
منسوب به ناصرخسرو
ملا محمدمحسن فیض کاشانی (زادهٔ ۱۰۰۷ در کاشان – درگذشتهٔ ۱۰۹۰ هجری قمری در کاشان) (۹۷۷–۱۰۵۸ هجری شمسی)، حکیم، محدث و عارف دوره صفوی و از بزرگترین دانشمندان شیعه است. نام او محمدمحسن مشهور به ملا محسن و تخلص وی فیض بوده است.
ملا محمدمحسن داماد بزرگ ملاصدرای شیرازی بوده است. در فقه و اصول و فلسفه و کلام و حدیث و تفسیر قرآن و شعر و ادب توانا و در تمامی اینها و رشتههای دیگر آثاری از خود به یادگار گذارده است.
فیض کاشانی در شهر کاشان زاده شد. خاندان او عموماً از علما و دانشمندان خوشنام کاشان بودند، به ویژه جدش شاه محمود، پدرش شاه مرتضی و برادرانش مولی محمد معروف به نورالدین و مولی عبدالغفور و فرزندان آنها محمدهادی بن نورالدین و محمد مؤمن عبدالغفور و فرزند خود فیض مولی محمد ملقب به علمالهدی همگی دارای مقام عالی دینی بودند که تالیفات و تصنیفات نفیسی داشتهاند.
فیض در قم زندگی میکرد اما وقتی که شنید سید ماجد بحرانی وارد شیراز شده به قصد کسب فیض به آنجا رفت و در آن شهر با دختر ملاصدرا معروف ازدواج نموده و لقب فیض را نیز از او گرفت.
وفات فیض به سال ۱۰۹۰ هجری قمری اتفاق افتاده و مدفن او در کاشان در مقبرهای به نام کرامت یا کرامات واقع است.
از فیض ۱۱۶ عنوان کتاب و رساله به یادگار مانده است.
سخن بزرگ شود، چون درست باشد و راست
کس ار بزرک شد از گفته بزرگ، رواست
چه جد، چه هزل، درآید به آزمایش کج
هرآن سخن که نه پیوست با معانی راست
شنیدهای که به یک بیت، فتنهای بنشست
شنیدهای که ز یک شعر، کینهای برخاست
سخن گر از دل دانا نخاست، زببا نیست
گرش قوافی مطبوع و لفظها زبباست
کمال هر شعر اندر کمال شاعر اوست
صنیع دانا، انگارهٔ دل داناست
چو مرد گشت دنی، قولهای اوست دنی
چو مرد والا شد، گفتههای او والاست
سخاوت آردگفتار شاعری که سخی است
گدایی آرد اشعار شاعری که گداست
کلام هر قوم، انگاره سرایر اوست
اگر فریسهٔ کبر است یا شکار ریاست
نشان سیرت شاعر، ز شعر شاعر جوی
که فضل گلبن، در فضل آب و خاک و هواست
درست شعری، فرع درستی طبع است
بلند رختی، فرع بلندی بالاست
بود نشانهٔ خبث حطیئه گفتهٔ او
چنانکه گفتهٔ «حسان» دلیل صدق و صفاست
کمال شیخ معری ز فکر اوست پدید
شهامت متنبی از شعر او پیداست
نشان خوی دقیقی و خوی فردوسی است
تفاوتی که به شهنامهها به بینی راست
محمدتقی بهار پنجشنبه ۱۲ ربیعالاول ۱۳۰۴ هجری قمری، برابر با ۱۸ آذر ۱۲۶۵ هجری شمسی در مشهد زاده شد.
یحیی آرین پور در کتاب از صبا تا نیما، جلد دوم، صفحه ۱۲۳ در مورد ملک الشعرای بهار نوشتهاست: «میرزا محمدتقی متخلص به بهار روز پنجشنبه ۱۲ ربیعالاول از سال ۱۳۰۴ ه.ق در شهر مشهد به دنیا آمد. بهار ادبیات فارسی را نخست نزد پدرش آموخت و از هفت سالگی آغاز به سرودن شعر کرد. بهار از چهارده سالگی به اتفاق پدرش در مجامع آزادی خواهان حاضر شد و به واسطه انس و الفتی که با افکار جدید پیدا کرده بود به مشروطه و آزادی دل بست و دو سال پس از مرگ پدرش در سال ۱۳۲۴ ه.ق که مشروطیت در کشور ایران مستقر شد و بهار بیست سال داشت در جمع مشروطه خواهان خراسان درآمد.»[۳]
همچنین ملک شعرای بهار، در زندگی خودنوشت خود، آوردهاست:
«در سال ۱۳۰۴ هجری قمری، ماه ربیعالاول، شب دوازدهم، در مشهد که از شهرهای خراسان است به دنیا آمدم.»[۴]
پدرش میرزا محمدکاظم صبوری، ملکالشعرای آستان قدس رضوی در زمان ناصرالدین شاه بود؛ مقامی که پس از درگذشت پدر، به فرمان مظفرالدین شاه، به بهار رسید. خاندان پدری بهار خود را از نسل میرزا احمد کاشانی (درگذشتهٔ ۱۲۲۹)، قصیده سرای سرشناس عهد فتحعلی شاه میدانند و به همین جهت پدر بهار تخلص صبوری را برگزید. مادرش از یک خانوادهٔ گرجی، که در دورهٔ عباس میرزا به ایران آمده بودند، بود.[۵][۶] مادرش نیز مانند پدر اهل سواد و شعر و دانش بود. میگوید که پدرش ترجمههای الکساندر دوما را که تازه منتشر شده بود به خانه میآورد و با صدای بلند برای افراد خانواده میخواند و چون خسته میشد، مادرش خواندن را ادامه میداد.
بهار در چهارسالگی به مکتب رفت و در شش سالگی فارسی و قرآن را به خوبی میخواند. از هفت سالگی نزد پدر شاهنامه را آموخت و اولین شعر خود را در همین دوره سرود. اصول ادبیات را نزد پدر فراگرفت و سپس تحصیلات خود را نزد میرزا عبدالجواد ادیب نیشابوری تکمیل کرد. وقتی ۱۵ ساله شد، اوضاع کشور یعنی مرگ ناصرالدین شاه و روی کار آمدن مظفرالدین شاه چنان بود که پدرش به این نتیجه رسید که با تغییر اوضاع دیگر کسی به شاعران اعتنایی نخواهد کرد و تقریباً او را از شعر گفتن منع کرد و تلاش کرد تا وی را به تجارت وادارد.
اما این تلاش به دو دلیل به نتیجه نرسید، نخست اینکه محمدتقی بهار چندان علاقهای به تجارت نداشت و دوم اینکه پدرش در ۱۸ سالگی او درگذشت و موفق نشد که جلوی شاعر شدن او را بگیرد.
خدا جدا نکند، از دلم، ولای تو را |
ز سینه ام نَبَرد شور نینوای تو را |
به دردهای دل من امید درمان نیست |
خدا نصیب کند تربت شفای تو را |
هراسِ روز قیامت کجا به دل دارد |
به دوش خویش کشد هرکسی لوای تو را |
نشست بر لب من ذکر یا حسین، حسین |
کجا برون کنم از سر، دگر هوای تو را |
چه لاله ها که نشاندیم در مسیر رهت |
ولی نشد که ببوسیم خاک پای تو را |
اگرچه خانه دل ها مزار توست حسین |
کرامتی ! که ببینیم کربلای تو را |
مگر تو باز کنی عقده زبانِ مرا |
که باز هم بُسرایم ز غم، رثای تو را |
وگرنه «آینه» را جز زبان حیرت نیست |
که واژه واژه دهد شرح ماجرای تو را |
شعر از :مرتضی عصیانی
ان الحسین مصباح الهدی و سفینه النجاه
بدرستیکه امام حسین علیه السلام چراغ هدایت و کشتی نجات می باشد.
معرفی کتاب در مورد امام حسین و واقعه عاشورا
کتاب سیمای رضوی پیرامون شخصیت علمی و یکی از علمای کاشان به نام آیت اله سیدمحمد رضوی (ره) ملقب به علم الهدی شخصیتی بزرگوار که از تبار علویان بوده است کسی که در مهد علم و سیادت رشد نموده و برای تحصیل علم فرسنگها راه پیموده است.خواندن این کتاب را به عموم مردم بخصوص جوانان توصیه می کنیم .
کتاب سیمای رضوی نوشته دکتر مجید زجاجی کاشانی
مرحوم آیت اله سیدمحمدحسین رضوی به خواندن قرآن بسیار اهتمام داشت و تاکید داشتند همگان باید به این امر اهتمام داشته باشند و در ترغیب نوجوانان و جوانان به شرکت در جلسات قرآن تاکید داشت و در کنار جوانان می نشست و به آنان قرآن یاد می داد.
ایشان قرآنی داشتند که همیشه آن قرآن را می خواندند که در اثر زیاد استفاده کردن برخی ورق های آن مندرس شده بود و طبق وصیت ایشان به یکی از شاگردانش اهدا شد.
(گوشه های از کتاب سیمای رضوی شرح احوال و زندگی مرحوم آیت اله رضوی)
آنکه دارد دولت دیدار او گرگدای شهر باشد پادشاست
وانکه روزش بی جمال او بود پادشاه دهر اگر باشد گداست
قاضی اسداله کوپایی کاشانی از عرفا و شعرای عصر صفوی است که در قرن دهم و یازدهم می زیست وی در روستای ویدر ساوه چشم به جهان گشود
قاضی اسداله در عرفان از شاگردان شیخ مومن مشهدی و از مریدان کمال استیری سبزواری بود. وی در شاعری به سبک عراقی توجه داشت و در شعر تخلص اسد را برگزیده بود.
قاضی اسداله در کاشان ست داشت و به سال 1048ه.ق درگذشت ودر کاشان در بقعه میرشمس الدین محمد به خاک سپرده شد.این آرامگاه پس از احداث خیابان در میدانی واقع شده که به نام قاضی اسداله شهرت دارد.
گوشه ای کتاب دیوان قاضی اسداله کاشانی به کوشش افشین عاطفی
آنکه دارد دولت دیدار او گرگدای شهر باشد پادشاست
وانکه روزش بی جمال او بود پادشاه دهر اگر باشد گداست
قاضی اسداله کوپایی کاشانی از عرفا و شعرای عصر صفوی است که در قرن دهم و یازدهم می زیست وی در روستای ویدر ساوه چشم به جهان گشود
قاضی اسداله در عرفان از شاگردان شیخ مومن مشهدی و از مریدان کمال استیری سبزواری بود. وی در شاعری به سبک عراقی توجه داشت و در شعر تخلص اسد را برگزیده بود.
قاضی اسداله در کاشان ست داشت و به سال 1048ه.ق درگذشت ودر کاشان در بقعه میرشمس الدین محمد به خاک سپرده شد.این آرامگاه پس از احداث خیابان در میدانی واقع شده که به نام قاضی اسداله شهرت دارد.
گوشه ای کتاب دیوان قاضی اسداله کاشانی به کوشش افشین عاطفی
کتاب سیمای رضوی پیرامون شخصیت علمی و یکی از علمای کاشان به نام آیت اله سیدمحمد رضوی (ره) ملقب به علم الهدی شخصیتی بزرگوار که از تبار علویان بوده است کسی که در مهد علم و سیادت رشد نموده و برای تحصیل علم فرسنگها راه پیموده است.خواندن این کتاب را به عموم مردم بخصوص جوانان توصیه می کنیم .
کتاب سیمای رضوی نوشته دکتر مجید زجاجی کاشانی
مرحوم آیت اله سیدمحمدحسین رضوی به خواندن قرآن بسیار اهتمام داشت و تاکید داشتند همگان باید به این امر اهتمام داشته باشند و در ترغیب نوجوانان و جوانان به شرکت در جلسات قرآن تاکید داشت و در کنار جوانان می نشست و به آنان قرآن یاد می داد.
ایشان قرآنی داشتند که همیشه آن قرآن را می خواندند که در اثر زیاد استفاده کردن برخی ورق های آن مندرس شده بود و طبق وصیت ایشان به یکی از شاگردانش اهدا شد.
(گوشه های از کتاب سیمای رضوی شرح احوال و زندگی مرحوم آیت اله رضوی)
خدا جدا نکند، از دلم، ولای تو را |
ز سینه ام نَبَرد شور نینوای تو را |
به دردهای دل من امید درمان نیست |
خدا نصیب کند تربت شفای تو را |
هراسِ روز قیامت کجا به دل دارد |
به دوش خویش کشد هرکسی لوای تو را |
نشست بر لب من ذکر یا حسین، حسین |
کجا برون کنم از سر، دگر هوای تو را |
چه لاله ها که نشاندیم در مسیر رهت |
ولی نشد که ببوسیم خاک پای تو را |
اگرچه خانه دل ها مزار توست حسین |
کرامتی ! که ببینیم کربلای تو را |
مگر تو باز کنی عقده زبانِ مرا |
که باز هم بُسرایم ز غم، رثای تو را |
وگرنه «آینه» را جز زبان حیرت نیست |
که واژه واژه دهد شرح ماجرای تو را |
شعر از :مرتضی عصیانی
ان الحسین مصباح الهدی و سفینه النجاه
بدرستیکه امام حسین علیه السلام چراغ هدایت و کشتی نجات می باشد.
معرفی کتاب در مورد امام حسین و واقعه عاشورا
سخن بزرگ شود، چون درست باشد و راست
کس ار بزرک شد از گفته بزرگ، رواست
چه جد، چه هزل، درآید به آزمایش کج
هرآن سخن که نه پیوست با معانی راست
شنیدهای که به یک بیت، فتنهای بنشست
شنیدهای که ز یک شعر، کینهای برخاست
سخن گر از دل دانا نخاست، زببا نیست
گرش قوافی مطبوع و لفظها زبباست
کمال هر شعر اندر کمال شاعر اوست
صنیع دانا، انگارهٔ دل داناست
چو مرد گشت دنی، قولهای اوست دنی
چو مرد والا شد، گفتههای او والاست
سخاوت آردگفتار شاعری که سخی است
گدایی آرد اشعار شاعری که گداست
کلام هر قوم، انگاره سرایر اوست
اگر فریسهٔ کبر است یا شکار ریاست
نشان سیرت شاعر، ز شعر شاعر جوی
که فضل گلبن، در فضل آب و خاک و هواست
درست شعری، فرع درستی طبع است
بلند رختی، فرع بلندی بالاست
بود نشانهٔ خبث حطیئه گفتهٔ او
چنانکه گفتهٔ «حسان» دلیل صدق و صفاست
کمال شیخ معری ز فکر اوست پدید
شهامت متنبی از شعر او پیداست
نشان خوی دقیقی و خوی فردوسی است
تفاوتی که به شهنامهها به بینی راست
محمدتقی بهار پنجشنبه ۱۲ ربیعالاول ۱۳۰۴ هجری قمری، برابر با ۱۸ آذر ۱۲۶۵ هجری شمسی در مشهد زاده شد.
یحیی آرین پور در کتاب از صبا تا نیما، جلد دوم، صفحه ۱۲۳ در مورد ملک الشعرای بهار نوشتهاست: «میرزا محمدتقی متخلص به بهار روز پنجشنبه ۱۲ ربیعالاول از سال ۱۳۰۴ ه.ق در شهر مشهد به دنیا آمد. بهار ادبیات فارسی را نخست نزد پدرش آموخت و از هفت سالگی آغاز به سرودن شعر کرد. بهار از چهارده سالگی به اتفاق پدرش در مجامع آزادی خواهان حاضر شد و به واسطه انس و الفتی که با افکار جدید پیدا کرده بود به مشروطه و آزادی دل بست و دو سال پس از مرگ پدرش در سال ۱۳۲۴ ه.ق که مشروطیت در کشور ایران مستقر شد و بهار بیست سال داشت در جمع مشروطه خواهان خراسان درآمد.»[۳]
همچنین ملک شعرای بهار، در زندگی خودنوشت خود، آوردهاست:
«در سال ۱۳۰۴ هجری قمری، ماه ربیعالاول، شب دوازدهم، در مشهد که از شهرهای خراسان است به دنیا آمدم.»[۴]
پدرش میرزا محمدکاظم صبوری، ملکالشعرای آستان قدس رضوی در زمان ناصرالدین شاه بود؛ مقامی که پس از درگذشت پدر، به فرمان مظفرالدین شاه، به بهار رسید. خاندان پدری بهار خود را از نسل میرزا احمد کاشانی (درگذشتهٔ ۱۲۲۹)، قصیده سرای سرشناس عهد فتحعلی شاه میدانند و به همین جهت پدر بهار تخلص صبوری را برگزید. مادرش از یک خانوادهٔ گرجی، که در دورهٔ عباس میرزا به ایران آمده بودند، بود.[۵][۶] مادرش نیز مانند پدر اهل سواد و شعر و دانش بود. میگوید که پدرش ترجمههای الکساندر دوما را که تازه منتشر شده بود به خانه میآورد و با صدای بلند برای افراد خانواده میخواند و چون خسته میشد، مادرش خواندن را ادامه میداد.
بهار در چهارسالگی به مکتب رفت و در شش سالگی فارسی و قرآن را به خوبی میخواند. از هفت سالگی نزد پدر شاهنامه را آموخت و اولین شعر خود را در همین دوره سرود. اصول ادبیات را نزد پدر فراگرفت و سپس تحصیلات خود را نزد میرزا عبدالجواد ادیب نیشابوری تکمیل کرد. وقتی ۱۵ ساله شد، اوضاع کشور یعنی مرگ ناصرالدین شاه و روی کار آمدن مظفرالدین شاه چنان بود که پدرش به این نتیجه رسید که با تغییر اوضاع دیگر کسی به شاعران اعتنایی نخواهد کرد و تقریباً او را از شعر گفتن منع کرد و تلاش کرد تا وی را به تجارت وادارد.
اما این تلاش به دو دلیل به نتیجه نرسید، نخست اینکه محمدتقی بهار چندان علاقهای به تجارت نداشت و دوم اینکه پدرش در ۱۸ سالگی او درگذشت و موفق نشد که جلوی شاعر شدن او را بگیرد.
زندگی نامه
” عبدالحسین زرین کوب ” ادیب ، تاریخ نگار ، منتقد ادبی ، نویسنده و مترجم در 27 اسفند 1301 در بروجرد متولد شد . وی تحصیلات ابتدایی تا پایان سال پنجم متوسطه را در زادگاه خود گذراند و در نهایت برای ادامه تحصیل راهی تهران شد . او در رشته ی ادبی در 1319 از دبیرستان فارغ التحصیل شد .
یک سال بعد به شهر خود برگشت و مشغول تدریس در دبیرستان های خرم آباد و بروجرد شد . وی به تدریس دروس تاریخ ، جغرافیا ، ادبیات فارسی ، عربی ، فلسفه و زبان خارجی پرداخت . در آن روزها اولین کتاب خود را با عنوان فلسفه ، شعر یا تاریخ تطور شعر و شاعری در ایران را منتشر کرد .
در 1324 با کسب رتبه اول در امتحان ورودی دانشکده علوم معقول و منقول و دانشکده ادبیات در رشته ادبیات فارسی وارد دانشگاه تهران شد . او لیسانس ادبیات فارسی را با رتبه اول گذراند و یک سال بعد وارد دوره دکتری رشته ادبیات در دانشگاه تهران شد . او با رساله ی نقدالشعر ، تاریخ و اصول آن که زیر نظر بدیع الزمان فروزانفر تألیف شده بود دفاع دکتری خود را در 1334 انجام داد و موفق شد. او در 1330 برای مشارکت در ترجمه ی مقالات دائره المعارف اسلام همراه با محمد معین ، پرویز ناتل خانلری ، غلامحسین صدیقی و عباس زریاب خویی دعوت شد .
از 1335 مشغول تدریس تاریخ اسلام ، تاریخ ادیان ، تاریخ کلام و تاریخ تصوف در دانشکده های ادبیات و الهیات دانشگاه تهران شد . او همچنین مدتی در دانشسرای عالی تهران و دانشکده ی هنرهای دراماتیک تدریس می کرد . او از 1341 همراه با تدریس در دانشگاه تهران در دانشگاه های آکسفورد ، سوربن ، هند و پاکستان و همچنین از 1347 تا 1349 به عنوان استاد میهمان در دانشگاه های کالیفرنیا و پرینستون آمریکا مشغول تدریس شد .
زمهر اولیاء الله شانی کرده ام پیدا
برای خویش عیشی جاودانی کرده ام پیدا
رسا گر نیست دست من بقرب دوست یکتا
زمهر دوستانش نردبانی کرده ام پیدا
ولای آل پیغمبر بود معراج روح من
بجز این آسمانها آسمانی کرده ام پیدا
بحبل الله مهر اهل بیت است اعتصام من
برای نظم ایمان ریسمانی کرده ام پیدا
زمهر حق شناسان هر چه خواهم میشود حاصل
درون خویشتن گنج نهانی کرده ام پیدا
سخنهای امیرالمومنین دل میبرد ازمن
ز اسرار حقایق دلستانی کرده ام پیدا
جمال عالم آرایش اگر پنهان شد از چشمم
حدیثش رازجان گوش و زبانی کرده ام پیدا
کلامش بوی حق بخشدمشام اهل معنی را
زگلزار الهی بوستانی کرده ام پیدا
قدم در مهر او خم شد عصای مهر محکم شد
برای دشمنش تیر و کمانی کرده ام پیدا
عصا اینجا و عصیان را شفیع آنجاست مهر او
دو عالم گشته ام تا مهربانی کرده ام پیدا
بخاک درگه آل نبی پی برده ام چون فیض
برای خود ز جنت آستانی کرده ام پیدا
ازایشان وافی و صافی فقیهانرا بود کافی
ازین رو بهر عقبی نردبانی کرده ام پیدا
بکوی عشق عیش جاودانی کرده ام پیدا
برای خویش نیکو آشیانی کرده ام پیدا
مرا از دولت دل شد میسر هر چه میخواهم
درون خویشتن گنج نهانی کرده ام پیدا
زعکس روی او در هر دلی مهریست تابنده
بکوی دوست از دلها نشانی کرده ام پیدا
مشام اهل معنی بوی گل مییابد از الفت
زیاران موافق بوستانی کرده ام پیدا
چو در الفت فزاید صحبت اخوان برد حق دل
میان جمع و یاران دلستانی کرده ام پیدا
اگرچه در غم جانان دل از جان و جهان کندم
ولی در دل زعکس او جهانی کرده ام پیدا
زداغ عشق گلها چیده ام پهلوی یکدیگر
درون سینهٔ خود گلستانی کرده ام پیدا
زخان و مان اگر چه برگرفتم دل باو دادم
بکوی عشق لیکن خان و مانی کرده ام پیدا
اگر در پرده دارد یار طرز مهربانی را
من از عشقش انیس مهربانی کرده ام پیدا
کنم تا خویشرا قربان از آن ابرووان مژگان
بدست آورده ام تیری کمانی کرده ام پیدا
اگر جان در ره جانان فدا گردد فدا گردد
زیمن عشق جان جاودانی کرده ام پیدا
نجات فیض تا گردد مسجل نزد اهل حق
ز داغ عشق بر جانم نشانی کرده ام پیدا
درباره این سایت